Warning: include(../header.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.9.php on line 4

Warning: include(): Failed opening '../header.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.9.php on line 4
ام الكتاب | آموزش قرآن كريم

آموزش قرآن کریم


اصطلاحات تجويد
اِسْتِعَاذه
در حقيقت پناه بردن به خداوند از شر و نقشه‎هاي شيطان است، مستحبّ است پيش از آغاز قرائت قرآن، قاري به خداوند پناه ببرد، چنانكه قرآن مجيد مي‎ فرمايد: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ (يعني هنگامي كه اراده خواندن قرآن نمائي از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر).
اهل معنا مقدم داشتن استعاذه را بر بِسْمِله و خواندن قرآن، تخلية قبل از تَحليه (زينت دادن) دانسته‎اند. يعني ابتدا شيطان و هواهاي نفساني را از درون زدودن و سپس آماده پذيرفتن نور هدايت الهي شدن است.
استعاذه به طريق مختلف نقل شده كه به چند مورد اشاره مي‎ شود:
اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ.
اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ اِنَّ اللهَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
اَعُوذُ بِالسَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ
نَسْتَعِيذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ.
صحيح ‎ترين استعاذات فوق استعاذه اوّل است كه مشهور نيز مي‎ باشد.

اِسْتِعْلاء
اين كلمه مصدر باب استفعال مي‎ باشد و به معناي طلب بلند كردن است. هفت حرف از حروف الفبا داراي اين صفت هستند كه عبارتند از: (خ ـ ص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ غ ـ ق). اين حروف را مُسْتَعْلِيه مي‎ گويند زيرا هنگام اداي آنها دهان پر از صدا مي‎ شود، و صوت و زبان ميل به كام بالا پيدا مي‎ كنند و با تفخيم و غلظت تلفظ مي‎ شوند.
بعضي اين حروف را - مُفَخَّمَه- نيز ناميده‎اند. ولي مشهور آن است كه اين حروف را مُستعلية مي‎ نامند.

اِسْتِفال
اين كلمه مصدر باب افتعال مي‎ باشد، و به معني پست شدن است. اِستفال ضد استعلاء است. بغير از هفت حرف كه صفت استعلاء دارند. 21 حرف بقيه را حروف مُسْتَفِلَه مي‎ گويند، چون هنگام تلفظ آنها صوت و زبان به طرف پائين ميل مي‎ كند و به پستي و نازكي ادا مي‎ شوند.
/پاورقي 1. به صفت استعلا و صفات حروف مراجعه شود./
بعضي اين حروف را حروف مُنْخَفِضَه نيز گفته‎اند، زيرا انخفاض يعني پست شدن، ولي مشهور مستفله است.
إسْكان به معني ساكن نمودن حرف آخر كلمه مي‎ باشد، در صورتي كه آن حرف متحرك باشد. مانند مِنْ قَبْلِكَ،
/پاورقي 2. سورة بقره، آية 4./
كه هنگام وقف، فتحه كاف حذف شده و كاف ساكن مي‎ شود.
البته به سكون عارضي، زيرا فتحه جزو كاف ضمير است و براي وقف ساكن مي‎ شود. اِسكان يكي از اقسام وقف است. وقف به اسكان مهمترين و بهترين شيوه وقف است بنابراين كلماتي كه حرف آخر آنها مفتوح، مكسور، مضموم و مجرور و مرفوع باشند به طريق اسكان وقف مي‎ شوند و كلماتي كه حرف آخر آنها تاء تأنيث و يا منصوب باشند به قاعدة ابدال وقف مي‎ گردند. و شيوه‎هاي ديگر وقف چندان معمول و مشهور نيست و بيشتر در اختلاف قرائات ذكر مي‎ شوند.
اِسْتِطالَة اين كلمه مصدر باب استفعال بوده و به معناي طلب كشيدن است. حرف -ضاد- داراي اين صفت است لذا به آن حرف مُسْتَطالَه مي‎ گويند، زيرا در حال سكون تا مخرج و جايگاه اداي حرف -لام- كشيده مي‎ شود و در اثر اين كشش، صوت هم كشيده مي‎ شود. و نيز به اين علت كه تلفظ حرف مذكور به آساني ممكن نيست و مدتي بايد تمرين نمود تا بطور صحيح تلفظ شود، آنرا حرف مُسْتَطالَه ناميده‎اند. مانند: اَرْض ـ قَاضٍ (قضاوت كننده).
استطاله از صفات عارضي حروف شمرده مي‎ شود.
اِشْباع به معني سير كردن است و در اصطلاح تجويد، سير كردن حركت مي‎ باشد به گونه‎اي كه در ضمّه به صورت -واو- و در كسره به صورت -ياء- و در فتحه به صورت -الف- ادا شود مانند: مَالُهُ ـ سَمْعِهِ،
/پاورقي 3. سورة جاثيه، آية 23./
به صورت مَالُهُو و سَمْعِهِي خوانده مي‎ شود. اشباع را -صله- نيز مي‎ نامند.
خواندن بدون اشباع يعني خواندن با همان حركت اصلي مانند: مِنْهُ.

اِشمام
به معني بويانيدن است و در اصطلاح تجويد اشاره كردن به حركت حرف آخر كلمه با لبها بدون صوت است.
اين عمل به صورت غنچه كردن دو لب ايجاد مي‎ شود. بنابراين اشمام همان وقف به اِسكان است، با اين تفاوت كه بعد از وقف، لبها منضّم و غنچه مي‎ شود. به عبارت ديگر پس از وقف به اسكان بدون آنكه در تلفظ اثري از حركت حرف آخر ظاهر گردد، بلافاصله لبها به يكديگر منضّم شده، و اشاره به حركت موقوفٌ عليها مي‎ شود. اِشمام از اقسام وقف بوده، و شيوه قاريان كوفه است.
فايده وقف اشمام را اين گفته‎اند كه، بيننده و اشخاصي كه قدرت شنوايي ندارند مي‎ توانند كلمة موقوفٌ عليها را در اثر اشاره لبهاي قاري تشخيص دهند، بنابراين اشمام با چشم درك مي‎ شود ولي با گوش شنيده نمي ‎شود.
اِشمام فقط در ضمّه و رفع (كلمه مرفوع) جايز است مانند: فَيكُونُ ـ رَحيمٌ.
در مواردي كه -رَوْم- و -اِشْمام- جايز است، اِسكان نيز جايز است مانند: اَلْحَكِيمُ ـ مَتينٌ، ولي عكس آن جايز نيست يعني هر جا كه اسكان جايز است روم و اشمام جايز نيست مانند كلمات مفتوح و منصوب و كلماتي كه آخر آنها مجزوم باشد مثل: لا رَيبَ ـ رَحيماً ـ لَمْ يلِدْ ـ لَمْ يولَدْ.
رَوْم و اِشمام در سه مورد زير جايز نيست.
1. در تاء تأنيث، كه علامت مؤنث بودن كلمه است زيرا طبق قاعده اِبدال به هاء (ه) وقف مي‎ شود مانند اِلْجَنَّه.
2. در ميم جمع، زيرا ميم جمع مبني بر سكون است و حركتي ندارد كه شنونده يا بيننده هنگام وقف آنرا تشخيص دهد مانند:
اِنَّهُمْ ـ رَبُّكُمْ ـ بِهِمْ ـ جَائَكُمْ ـ اَبْصارُهُمْ
3. در حركت عارضي جايز نيست زيرا در حال وقف، ساكن هستند مانند: قُلِ ادْعُوا ـ قُمِ اللَّيلَ ـ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ،
/پاورقي 4. سورة جمعه، آية 6./
كه كسره لام (قُلْ) و ميم (قُمْ) و ضمّه واو (فَتَمَنَّوُا) براي رفع التقاء دو ساكن بوده و عارضي است.
و نيز در لا تَأْمَنّا،
/پاورقي 5. سورة يوسف، آية 11./
نون مشدّد به اشمام خوانده مي‎ شود چون در اصل لاتَأْمَنَنا بوده است.

اِصْمات
مصدر باب إفعال است و به معناي سكوت و خاموش شدن و به سنگيني ادا كردن مي‎ باشد. اِصمات ضد اذلاق مي‎ باشد.
به جز حروف اِذلاق كه عبارت بودند از (ل ـ ن ـ ر ـ ق ـ ب ـ م) بقيه 22 حرف الفباي زبان عرب را مُصْمِتَة مي‎ گويند، زيرا به سنگيني و تأنّي از محل خود تلفظ مي‎ شوند.
اِطْباق اِطباق مصدر باب افعال است، و به معني پوشانيدن و طَبَق بر سرچيزي گذاردن مي‎ باشد. چهار حرف داراي اين صفت هستند كه عبارتند از: (ص ـ ض ـ ط ـ ظ). اين حروف را حروف -مُطْبِقَة- مي‎ نامند، زيرا هنگام اداي آنها پاره‎ اي از زبان جمع مي‎ شود، و قسمتي از كام بالا كه مقابل آن قرار دارد را مي‎ پوشاند. اين حروف با غلظت و تفخيم تلفظ مي‎ شوند. در صورت عدم رعايت اطباق (ص به س) ـ (ض به ز) ـ (ط به ت) و (ظ به ذ) شباهت لفظي پيدا مي‎ كنند.

اظهار
به معني ظاهر كردن حروف به هنگام تلفظ بطور واضح و آشكار است، كه شامل حروفي مي‎ شود كه مخرجشان دور است.
اظهار بر خلاف ادغام است، زيرا دو حرفي كه مخارجشان از هم دور است ادغام نمي ‎شوند و بايد آنها را اظهار نمود. پس اگر تنوين يا نون ساكنه قبل از يكي از حروف حلقي قرار گرفت، اعم از آنكه در يك يا دو كلمه باشند به لحاظ دوري مخرج اظهار، و آشكار تلفظ مي‎ شوند و علامت آن (ن) است كه در بعضي از قرآن‎ها در زير نون ساكنه و تنوين گذاشته مي‎ شود.

مانند:
1. همزه مانند: مَنْ امَنَ ـ عَذَابٌ اَليمٌ
/پاورقي 6. سورة دخان، ‌آية 11./
2. هاء مانند: اَنْ هَدي ـ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
/پاورقي 7. سورة رعد، آية 7./
3. عين مانند: اَنْعَمْتَ ـ مِنْ عَمَلٍ
/پاورقي 8. سورة رعد، آية 7./
4. حاء مانند: وَانْحَر ـ مِنْ حَكِيمٍ
5. غين مانند: اِنْ يكُنْ غَنِياً
/پاورقي 9. سورة نساء، آية 135./
اَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ
6. خاء مانند: مَنْ خَسَفْنَا
/پاورقي 10. سورة عنكبوت، آية 40./
مُقِيمٌ خالِدِينَ
/پاورقي 11. سورة توبه، ‌آية 21./
البته مَنْ راقٍ (كيست شفا دهنده در آيه 27 سوره قيامه) كه سكته دارد، ادغام آن جايز نيست.

اِلْحاق
به معني پيوستن و پيوست كردن چيزي به چيز ديگر است. و در اصطلاح تجويد الحاق و پيوستن هاء سَكْت در آخِر كلمه‎اي است، كه بر آن وقف مي‎ كنند (موقوفٌ عليها)، تا حركت حروف آخر و همچنين حركت بنائي محفوظ مانده، و وقف به سكون هم شده باشد. اين نوع وقف شيوه قرّاءِ درجه اول نيست.

نمونه‎هاي وقف الحاق عبارتند از:
1. در - ماء- استفهامي كه درحالت مجرور بودن، الف آن حذف مي‎ شود مانند: مِمَّ (مِمَّه ـ عَمَّ (عَمَّهْ).
/پاورقي 12. سورة نبأ، آية 2./
2. در ضمير مفرد مذكر و مؤنّث غائب منفصل كه مبني بر فتح هستند مانند: هُوَ (هُوَه) ـ هِي (هِية).
3. در نون مشدّد جمع مؤنّث مانند: (مِثْلَهُنَّهْ)
كلمات درون پرانتز نشان دهنده وقف به شيوه الحاق است.
4. ياء مشدّد كه مبني بر فتح هستند مانند: عَلَي (عَلَيهْ) ـ اِلَي (اِلَيهْ) ـ بِيدَي (بِيدَيهْ) ـ لَدَي (لَدَيهْ).

الف: حرف الف طبيعتاً ترقيق و تفخيم نمي‎شود، زيرا از حروف هوائي يا جوفي است و وجودش قائم و بستگي به غير دارد، و تكيه ‎گاهي ندارد و مجرد صوت است. لذا ترقيق و تفخيم آن بستگي به حروف مستفلة و مستعلية دارد.
/پاورقي 13. به عنوان استفال و استعلاء مراجعه شود./
ترقيق الف: هر گاه الف بعد از يكي از حروف مستفِله واقع شود ترقيق مي‎ گردد. مانند: سَاءَ ـ مَالِكِ ـ اِياكَ. منظور از ترقيق. الف: اشباع ننمودن فتحة ماقبل آن است.
تفخيم الف: چنانچه الف بعد از يكي از حروف مستعلية يا مُفَخَّمه قرار گيرد، تفخيم مي‎ شود مانند: خَالِص ـ صَالِح ـ ضَامِر ـ طَالَ ـ ظَاهِر ـ تَغابُن ـ قَالَ ـ اَرادَ.
/پاورقي 14. سورة حج، آية 27./
منظور از تفخيم الف: اشباع فتحة ماقبل آن است.

Warning: include(../footer.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.9.php on line 155

Warning: include(): Failed opening '../footer.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.9.php on line 155